يكي: من........تو........من........تو........من........تو
اون يكي: نه. اينطوري درست نيست
يكي: نفري سه تا ديگه
اون يكي: با تعداد مشكل ندارم. تقسيم ايراد داره
شما بفرماييد ببينم چيكار ميكني-
من........من........من.......تو.......تو........تو-
خيلي زرنگي-
با لبخند نفري سه تا ديگه
لجوجانه. نه بي انصافيه -
ميدونم. ميخواستم بدوني فقط تعداد مهم نيست. درستشو ميخواي بدوني؟ا-
راه ديگه اي دارم؟ا-
اولي و تو ميخواي يا من بردارم-
با ذوق من مي خوام-
تو........من........من........تو........من........تو-
چرا آخري مال منه؟ا-
چون اولي و تو برداشتي-
بي انصافيه-
يعني به نفع منه؟ا-
آره-
مي خواي جاي من و تو رو عوض كنيم؟ا-
آره-
من........تو........تو........من........تو........من-
نا مرديه-
با لبخند باشه هر جور دوست داري تقسيم كن. حالا كه فهميدي برام مهم نيست چيكار مي كني-
سكوت.....سكوت......سكوت
اگه نفري چهار تا بود چطور تقسيم مي كردي؟ا-
در امتداد لبخند قبلي اولي و تو مي خواي؟ا-
اممممم . نه. مال تو-
من.....تو....تو....من....تو....تو....من....من-
راستي اون دوتايي كه تو جيبت قايم كردي و بذار بيرون
زمستان 85
در امتداد پرسه هاي برفي قلهك
اون یکی: دستت نپره
یکی: تیر تو پره. کاش می شد درش آورد
اون یکی:به پر نگاه نکن. به تیری نگاه کن که هویتشو پیدا کرده
یکی: آخه هوا خیلی خوبه. می خوام باهاش لحظه های آبی و تجربه کنم. کاش خوابم ببره
-امیدوارم بیشتر از تیر پرو بخوای
-من که گفتم. من فقط پرو می خوام
-نگرفتی یکی جان. منظورم این نبود که "امید وارم بین تیر و پر از پر خوشت بیاد". منظورم این بود "تیر هم مثل تو از پر خوشش میاد". تیر از جنس توا. نه از جنس پر. بازم میگم. امید وارم بیشتر از تیر، از پر خوشت بیاد
سکوت
سکوت
سکوت
-اصلا من دوست دارم این جمله رو اینطوری ببینم. مگه همیشه خودت نمی گی: منظور مولف مهم نست. برداشت گیرنده مهمه؟
-باشه. فقط یادت باشه که تیر به خواست یا برداشت من و تو کاری نداره. کارشو می کنه. بخواب
رودسر 26.9.85
تولد: 12آذر 1385. ساعت پنج بعد از ظهر. در مسیر بازگشت
تدوین: 15 آذر 1385. روی میز سفید
یکی: خیلی خوش گذشت. ممنون که اومدی
اون یکی: این چه حرفیه . واقعا لذت بردم
یکی: فکر نمی کردم قبل از برگشتنم، بتونم بیام دربند. بازم ممنون
اون یکی: (سکوت)ا
-اه…دیدی یادم رفت. قرار بود اون بالا ببرمت جنگل. اشکال نداره الان می برمت
-ا (متعجب و کنجکاو) عالیه. بریم
-یادت باشه اولین چیزی که به ذهنت میاده بگی. فکر نکن. ببین. تولید نکن. اون چیزی که میبینی بگو. سوال نپرس برای خلوص. ضمنا گفته هام به هم مرتبط نیستن. دنبال ارتبات نباش
- باشه
-یک دقیقه سکوت(در حال پیاده روی به سمت میدان تجریش) نفس عمیق بکش
ا(یک دقیقه بعد)ا
یکی: داخل یه جنگلی. میبینی جنگلو؟ا
اون یکی: آره
-چطوریه؟ برام تعریف کن
-برگا بین زردو سبزن. رنگا سردن. بین تابستون و پاییزه. حس می کنم سمت راستم دریاست و سمت چپم شهر. خاک خیسه. معلومه بارون اومده ولی الان نمیاد
-ا(با تعجب) تاحالا تو جنگل رفتی؟ا
-نه
-کسی تورو نبرده؟ا
-نه
-جالبه. چه حسی داری؟ا
-سبکی. نمی دونم خوبم یا بد. ولی راضیم. می خوام یه چرخی بزنم.
-با چی حرکت می کنی؟
-با پاهام. پیاده ام
-کسی باهاته؟ا
-نه
-کلید همراته؟ا
نه. نمی دونم…نه
-در می بینی؟ا
-نه
-غذا همراته؟ا
-نه
-چه لباسی تنته؟ا
-نمی دونم. نگاه کنم؟ا
-(متفکر و نگاه به جلو)
-یه لباس ساده . به رنگ خاکه. سبک و راحت
-راستی اینطرفا دستشویی نیست؟ا
-اینورا نه ولی برسیم میدون تجریش چرا
-چیزی مونده که بخوای بگی؟ا
- به بالا نگاه می کنم . به ریزش برگا نه به افق
- خوب این خیلی مهم نیست. حیوونی میبینی؟ا
-نه
-یه کلبه می بینی. در موردش صحبت کن
-کجا؟بیرون جنگل؟ا
-سوال نپرس. تو باید بگی. کلبه چطوریه؟ا
-یه کلبه قدیمی و دوست داشتنی. تمامش از چوبه. از دودکش دود نمیاد. خیلی داغونه ولی دوسش دارم. حدودا ده سال شاید هم بیشتر کسی اینجا نبوده.
-ا(آروم و با خود) ده سال شاید هم بیشتر.
-آره. روبروم پنجرست. در اونطرفه
- برو تو کلبه
-وایسا……رفتم
-صحبت کن
- در با صدای ضخیم لولا باز شد. داخل کهنه تر و دوست ذاشتنی تر از بیرونه. الان مطمعنم بیش از ده سال متروک بوده. یه شومینه زیبای داغون اون وسطه
-چه حسی داری؟ا
-سبکی. میخوام امشب اینجا بمونم
-ا(با تعجب و با خود) امشب بمونی….اینم میدون تجریش. این پاسازیه که در مورد صبحانه اش باهات صحبت کردم. پاساز پردیس
-حتما دست شویی هم داره
-راست می گیا. بریم تو…… وایسا سوال کنم…….طبقه بالاست. برگردیم به کلبه. صندلی می بینی؟ا
-نه
-میز می بینی؟
-آره
-چطوریه؟ مربع، مستطیل، دایره
-مستطیل و دا غون
-خوب. می خوای آب بخوری. برام تعریف کن
- می رم بیرون کلبه. یه حوض سنگی کوچک کنار کلبه است. یه آب خوری قدیمی داره. شک دارم آب میاد یا نه
- امتحان کن. برام همشو بگو. قدم به قدم
- با دست راستم دسته فلزیشو بالا و پایین می برم. آب میاد . کمه اما کافیه
-خوب. چطور می خوری؟ لیوان داری؟ا
- نه . دست چپم زیر ریزش آبه و لبم توی اون
- چقدر آب می خوری؟ا
- کم. تشنه ام نیست.
سه ثانیه سکوت
-کلا آب زیاد می خورم. زیاد عرق می کنم و زیاد آب می خورم
-ا(با تعجب)زیاد آب می خوری؟ا
-آره ولی اینجا کم. چون هوا سرده. تشنه هم نیستم
-ا(متعجب و در فکر)….اینم دستشویی
-ا. آره
-نه مال آقایونه. خانوما اونطرفه. بریم اونطرف…..خوب یه رودخونه می بینی. می خوای بری اونطرف. چه کار می کنی؟ا
-یه پل قدیمی روی رودخونه است. وسطش از بین رفته. باید این دورو برا یه تنه درخت پیدا کنم بندازم روش. اگه پیدا نشد، با آب میونه خوبی دارم. کفشمو می کنم. میرم توآب.
- عمق آب چقدره؟ا
-کم، زلال، سرد و دلچسب
-ماهی داره؟ا
-نه
-خوب. تا از دستشویی برگردم به این فکر کن. یه دیوار می بینی
-باشه
-کاپشنمو نگه می داری؟ا
-بده
-ممنون
……
دیوارو می دید. دخترا و پسرای شیک پوشی که مشغول عطر خریدن به قیمت سه برابر بودن هم می دید. سایشون روی دیوار بود. هوس کشیدن سیگاری که توی جیبش بود داشت دیوونش می کرد. اما دوست نداشت یکی بیاد و ببینه. هرچند می دونست که می دونه. حتا جلوش هم چند بار کشیده بود ولی….ااا
پنج دقیقه بعد
-کاپشنت
-ممنون. خوب دیوار؟ا
-یه دیوار نوساز. بر عکس تمام چیزایی که دیدم این یکی تازست. کوچیکه. عرضش سه متره. شایدم کمتر.آره. بین دو تا سه متر. ارتفاعشم از قدم یه کم بلندتره. حدود دو مترو بیست. از آجرهای قرمز تمیز شاخته شده. دیوار قشنگیه.
-دوست داری ازش رد شی؟ا
--آره. حتما
-چطوری می ری؟ا
-از کنارش رد می شم
-چرا دوست داری بری اونطرف؟ا
-کنجکاوی
-ا(متعجب و با خودش) کنجکاوی
-می دونی، اگه نبود شاید از همینجا برمی گشتم تو کلبه ولی حالا که هست باید ببینم اونطرفش چه خبره
-خوب تمام شد
-تحلیلش؟ا
-دی سی شو بهت بگم
-چرا؟ می خوام اضافه کنم به متن
- اونایی که می فهمن نیازی به نوشتن تو ندارن. اونایی هم که نه، نباید بفهمن. اصلا
-چرا؟ا
قرار شد سوال نپرسی
-ا(مبهوت) باشه
كليه حقوق مطالبموجود دراین وبلاگ برای نويسنده محفوظ میباشد