يكي اون يكي 11
قبركن مشغول كندن
يكي: بلد نيست. جواب نداد.
اون يكي: جواب و بلد نيست يا بلد نيست جواب و بگه؟
يكي: ها؟
اون يكي: تو هم كه بلد نيستي.
-فقط تو بلدي.
- قشنگ شدي. شب بهت مياد.
- بي ربط بي ربط بي ربط
- ربطش خيلي مهمه؟
- بازم كتاب خوندي؟
قبركن مشغول كندن
- كتاب يا سطل زباله يا تراوشات ذهن ناقصم. وقتي گفته شده ديگه چه فرقي مي كنه؟
- هر وقت ميايم اينجا تو اينطوري مي شي. خل ميشي. سخت ميشي. ميزنه به سرت.
- سكوت...
- بيچاره مرده ها چه قبرستوني براشون مي سازن.
قبركن عرق پيشانيش را پاك كردو تن به تكرار داد
- قبرستون و براي زنده ها مي سازن . نه مرده ها.
- تا حالا اينطوري نگاه نكرده بودم. زنده ها مي سازن براي خودشون. بيچاره مرده ها هيچوقت نمي تونن قبرستون بسازن.
- مطمئني؟
-تا حالا كه نساختن. ساختن؟
- خوب يه عده بد بخت كاراشونوانجام مي دن. مگه مثل زندها قاطرن؟
قبركن مشغول كندن
- يعني مي تونن؟ اگه همه بميرن...
- هميشه بدبختا فكر مي كنن خوشبختا بدبختن و بايد كاراشونو انجام داد. بدبختن ديگه.
- قبرستون ساختن بد بختيه؟
- ساختن بدبختي نيست. بدبختا مي سازن.
- چقدر سخت شد.
- مي بيني. منم بلد نيست.
- جوابو؟
- نه گفتنشو.
قبركن مشغول كندن ،يكي در فكر و اون يكي در لبخند. يك دقيقه بعد
يكي: (حيرت زده)چرا چرا بلدي(بيل و از قبر كن گرفت) بلدي(بيل و داد به اون يكي) خودت بكن.
اون يكي: (لبخند) فاتحه يادت نره.
قبركن در حال استراحت
(86.9.23) 2.49 صبح.