يكي اون يكي 9
اون يكي: فربد خوبه؟
يكي: فربد نه رامبد.
اون يكي: تو كه مي دوني كيو مي گم ديگه چه فرقي مي كنه؟
يكي: تو دوست داري اسمتو عوضي بگن؟
- والا اگه منظورش منم نمي دونم فرقش چيه؟ زبان براي راحتي اختراع شد ولي بعضي موقع خودش مشكل سازه.
- مثل اتوبان همت كه براي حل ترافيك كلنگش خورده ولي خودش عامل ترافيك شده؟
-(با لبخند) آره بامزه
- آره . رامبد خوبه. چطور؟
- هيچي. يه دفعه يادش افتادم. بي هوا...خيلي آرومه.
- آره
- چرا؟
- نمي دونم. ظاهرا كه پر و فهميده است. شايد اهل خودنمايي نيست.
- شايد
- چرا شايد؟ چرا با اون لحن؟
- آخه اونايي هم كه چيزي براي گفتن ندارن سكوت براشون بهترين راه خود نماييه.
- چرا تو اينقدر بد بيني؟
- منظورت واقع بينه؟
- نه. بدبين.
- چون تو خيلي ساده اي. منم اينطوري نباشم كه دو روزه قورتت ميدن.
- (شاكي و با لحني مسخره) همه بر مي گرده به من. به تو هيچ ربطي نداره. تو فرشته اي.
- چي بگم.
- (سكوتي كه از رضايت نبود)
- شايد اينطوري بهتر همديگرو بفهميم...
- ( در سكوت توجهشو جمع كرد)
- (انگشتشو بالا برد) به نظرت آسمون صافه يا ابري؟
- (به بالا نگاه كرد ولي ظاهرا هنوز شاكي بود)
- اينقدر دلخور نباش. معذرت. جوابمو بده.
- داشتم به همين فكر مي كردم. نمي دونم.چند بار ديگه هم انطوري بوده.
- خوب صافه يا ابريه؟
- نمي دونم. شك دارم. تو مي دوني؟
- آره.
- خوب صافه يا ابريه؟
- معلومه. ابريه.
- از كجا معلومه؟
- چون شك داري كه صافه يا نه.
پنج ثانيه سكوت
يكي: آخه چرا؟
اون يكي: چون آسمون صاف اونقدر واضحه كه هيچوقت شك نمي كني
يكي: فربد نه رامبد.
اون يكي: تو كه مي دوني كيو مي گم ديگه چه فرقي مي كنه؟
يكي: تو دوست داري اسمتو عوضي بگن؟
- والا اگه منظورش منم نمي دونم فرقش چيه؟ زبان براي راحتي اختراع شد ولي بعضي موقع خودش مشكل سازه.
- مثل اتوبان همت كه براي حل ترافيك كلنگش خورده ولي خودش عامل ترافيك شده؟
-(با لبخند) آره بامزه
- آره . رامبد خوبه. چطور؟
- هيچي. يه دفعه يادش افتادم. بي هوا...خيلي آرومه.
- آره
- چرا؟
- نمي دونم. ظاهرا كه پر و فهميده است. شايد اهل خودنمايي نيست.
- شايد
- چرا شايد؟ چرا با اون لحن؟
- آخه اونايي هم كه چيزي براي گفتن ندارن سكوت براشون بهترين راه خود نماييه.
- چرا تو اينقدر بد بيني؟
- منظورت واقع بينه؟
- نه. بدبين.
- چون تو خيلي ساده اي. منم اينطوري نباشم كه دو روزه قورتت ميدن.
- (شاكي و با لحني مسخره) همه بر مي گرده به من. به تو هيچ ربطي نداره. تو فرشته اي.
- چي بگم.
- (سكوتي كه از رضايت نبود)
- شايد اينطوري بهتر همديگرو بفهميم...
- ( در سكوت توجهشو جمع كرد)
- (انگشتشو بالا برد) به نظرت آسمون صافه يا ابري؟
- (به بالا نگاه كرد ولي ظاهرا هنوز شاكي بود)
- اينقدر دلخور نباش. معذرت. جوابمو بده.
- داشتم به همين فكر مي كردم. نمي دونم.چند بار ديگه هم انطوري بوده.
- خوب صافه يا ابريه؟
- نمي دونم. شك دارم. تو مي دوني؟
- آره.
- خوب صافه يا ابريه؟
- معلومه. ابريه.
- از كجا معلومه؟
- چون شك داري كه صافه يا نه.
پنج ثانيه سكوت
يكي: آخه چرا؟
اون يكي: چون آسمون صاف اونقدر واضحه كه هيچوقت شك نمي كني
.
يكي: (سكوت)...
.
اون يكي: مطمئن نيستم كه ابريه ولي مطمئنم كه صاف نيست. پس حتما ابريه.
يكي: دفعات قبلي هم همگي ابري بودن.
اون يكي: حالا قبول داري كه ساده اي؟
يكي: چه ربطي داره؟
يكي: دفعات قبلي هم همگي ابري بودن.
اون يكي: حالا قبول داري كه ساده اي؟
يكي: چه ربطي داره؟
.
...
...