Saturday, December 30, 2006

يكي اون يكي 5



يكي: من........تو........من........تو........من........تو

اون يكي: نه. اينطوري درست نيست

يكي: نفري سه تا ديگه

اون يكي: با تعداد مشكل ندارم. تقسيم ايراد داره

شما بفرماييد ببينم چيكار ميكني-

من........من........من.......تو.......تو........تو-

خيلي زرنگي-

با لبخند نفري سه تا ديگه

لجوجانه
. نه بي انصافيه -

ميدونم. ميخواستم بدوني فقط تعداد مهم نيست. درستشو ميخواي بدوني؟ا-

راه ديگه اي دارم؟ا-

اولي و تو ميخواي يا من بردارم-

با ذوق
من مي خوام-

تو........من........من........تو........من........تو-

چرا آخري مال منه؟ا-

چون اولي و تو برداشتي-

بي انصافيه-

يعني به نفع منه؟ا-

آره-

مي خواي جاي من و تو رو عوض كنيم؟ا-

آره-

من........تو........تو........من........تو........من-

نا مرديه-

با لبخند
باشه هر جور دوست داري تقسيم كن. حالا كه فهميدي برام مهم نيست چيكار مي كني-

سكوت.....سكوت......سكوت

اگه نفري چهار تا بود چطور تقسيم مي كردي؟ا-

در امتداد لبخند قبلي
اولي و تو مي خواي؟ا-

اممممم . نه. مال تو-

من.....تو....تو....من....تو....تو....من....من-
راستي اون دوتايي كه تو جيبت قايم كردي و بذار بيرون


زمستان 85
در امتداد پرسه هاي برفي قلهك

Friday, December 22, 2006

یکی اون یکی 4


اون یکی: دستت نپره
یکی: تیر تو پره. کاش می شد درش آورد
اون یکی:به پر نگاه نکن. به تیری نگاه کن که هویتشو پیدا کرده
یکی: آخه هوا خیلی خوبه. می خوام باهاش لحظه های آبی و تجربه کنم. کاش خوابم ببره
-امیدوارم بیشتر از تیر پرو بخوای
-من که گفتم. من فقط پرو می خوام
-نگرفتی یکی جان. منظورم این نبود که "امید وارم بین تیر و پر از پر خوشت بیاد". منظورم این بود "تیر هم مثل تو از پر خوشش میاد". تیر از جنس توا. نه از جنس پر. بازم میگم. امید وارم بیشتر از تیر، از پر خوشت بیاد
سکوت
سکوت
سکوت
-اصلا من دوست دارم این جمله رو اینطوری ببینم. مگه همیشه خودت نمی گی: منظور مولف مهم نست. برداشت گیرنده مهمه؟
-باشه. فقط یادت باشه که تیر به خواست یا برداشت من و تو کاری نداره. کارشو می کنه. بخواب
رودسر 26.9.85

Monday, December 11, 2006

یکی اون یکی 3





تولد: 12آذر 1385. ساعت پنج بعد از ظهر. در مسیر بازگشت
تدوین: 15 آذر 1385. روی میز سفید




یکی: خیلی خوش گذشت. ممنون که اومدی
اون یکی: این چه حرفیه . واقعا لذت بردم
یکی: فکر نمی کردم قبل از برگشتنم، بتونم بیام دربند. بازم ممنون
اون یکی: (سکوت)ا
-اه…دیدی یادم رفت. قرار بود اون بالا ببرمت جنگل. اشکال نداره الان می برمت
-ا (متعجب و کنجکاو) عالیه. بریم
-یادت باشه اولین چیزی که به ذهنت میاده بگی. فکر نکن. ببین. تولید نکن. اون چیزی که میبینی بگو. سوال نپرس برای خلوص. ضمنا گفته هام به هم مرتبط نیستن. دنبال ارتبات نباش
- باشه
-یک دقیقه سکوت(در حال پیاده روی به سمت میدان تجریش) نفس عمیق بکش
ا(یک دقیقه بعد)ا
یکی: داخل یه جنگلی. میبینی جنگلو؟ا
اون یکی: آره
-چطوریه؟ برام تعریف کن
-برگا بین زردو سبزن. رنگا سردن. بین تابستون و پاییزه. حس می کنم سمت راستم دریاست و سمت چپم شهر. خاک خیسه. معلومه بارون اومده ولی الان نمیاد
-ا(با تعجب) تاحالا تو جنگل رفتی؟ا
-نه
-کسی تورو نبرده؟ا
-نه
-جالبه. چه حسی داری؟ا
-سبکی. نمی دونم خوبم یا بد. ولی راضیم. می خوام یه چرخی بزنم.
-با چی حرکت می کنی؟
-با پاهام. پیاده ام
-کسی باهاته؟ا
-نه
-کلید همراته؟ا
نه. نمی دونم…نه
-در می بینی؟ا
-نه
-غذا همراته؟ا
-نه
-چه لباسی تنته؟ا
-نمی دونم. نگاه کنم؟ا
-(متفکر و نگاه به جلو)
-یه لباس ساده . به رنگ خاکه. سبک و راحت
-راستی اینطرفا دستشویی نیست؟ا
-اینورا نه ولی برسیم میدون تجریش چرا
-چیزی مونده که بخوای بگی؟ا
- به بالا نگاه می کنم . به ریزش برگا نه به افق
- خوب این خیلی مهم نیست. حیوونی میبینی؟ا
-نه
-یه کلبه می بینی. در موردش صحبت کن
-کجا؟بیرون جنگل؟ا
-سوال نپرس. تو باید بگی. کلبه چطوریه؟ا
-یه کلبه قدیمی و دوست داشتنی. تمامش از چوبه. از دودکش دود نمیاد. خیلی داغونه ولی دوسش دارم. حدودا ده سال شاید هم بیشتر کسی اینجا نبوده.
-ا(آروم و با خود) ده سال شاید هم بیشتر.
-آره. روبروم پنجرست. در اونطرفه
- برو تو کلبه
-وایسا……رفتم
-صحبت کن
- در با صدای ضخیم لولا باز شد. داخل کهنه تر و دوست ذاشتنی تر از بیرونه. الان مطمعنم بیش از ده سال متروک بوده. یه شومینه زیبای داغون اون وسطه
-چه حسی داری؟ا
-سبکی. میخوام امشب اینجا بمونم
-ا(با تعجب و با خود) امشب بمونی….اینم میدون تجریش. این پاسازیه که در مورد صبحانه اش باهات صحبت کردم. پاساز پردیس
-حتما دست شویی هم داره
-راست می گیا. بریم تو…… وایسا سوال کنم…….طبقه بالاست. برگردیم به کلبه. صندلی می بینی؟ا
-نه
-میز می بینی؟
-آره
-چطوریه؟ مربع، مستطیل، دایره
-مستطیل و دا غون
-خوب. می خوای آب بخوری. برام تعریف کن
- می رم بیرون کلبه. یه حوض سنگی کوچک کنار کلبه است. یه آب خوری قدیمی داره. شک دارم آب میاد یا نه
- امتحان کن. برام همشو بگو. قدم به قدم
- با دست راستم دسته فلزیشو بالا و پایین می برم. آب میاد . کمه اما کافیه
-خوب. چطور می خوری؟ لیوان داری؟ا
- نه . دست چپم زیر ریزش آبه و لبم توی اون
- چقدر آب می خوری؟ا
- کم. تشنه ام نیست.
سه ثانیه سکوت
-کلا آب زیاد می خورم. زیاد عرق می کنم و زیاد آب می خورم
-ا(با تعجب)زیاد آب می خوری؟ا
-آره ولی اینجا کم. چون هوا سرده. تشنه هم نیستم
-ا(متعجب و در فکر)….اینم دستشویی
-ا. آره
-نه مال آقایونه. خانوما اونطرفه. بریم اونطرف…..خوب یه رودخونه می بینی. می خوای بری اونطرف. چه کار می کنی؟ا
-یه پل قدیمی روی رودخونه است. وسطش از بین رفته. باید این دورو برا یه تنه درخت پیدا کنم بندازم روش. اگه پیدا نشد، با آب میونه خوبی دارم. کفشمو می کنم. میرم توآب.
- عمق آب چقدره؟ا
-کم، زلال، سرد و دلچسب
-ماهی داره؟ا
-نه
-خوب. تا از دستشویی برگردم به این فکر کن. یه دیوار می بینی
-باشه
-کاپشنمو نگه می داری؟ا
-بده
-ممنون
……
دیوارو می دید. دخترا و پسرای شیک پوشی که مشغول عطر خریدن به قیمت سه برابر بودن هم می دید. سایشون روی دیوار بود. هوس کشیدن سیگاری که توی جیبش بود داشت دیوونش می کرد. اما دوست نداشت یکی بیاد و ببینه. هرچند می دونست که می دونه. حتا جلوش هم چند بار کشیده بود ولی….ااا
پنج دقیقه بعد
-کاپشنت
-ممنون. خوب دیوار؟ا
-یه دیوار نوساز. بر عکس تمام چیزایی که دیدم این یکی تازست. کوچیکه. عرضش سه متره. شایدم کمتر.آره. بین دو تا سه متر. ارتفاعشم از قدم یه کم بلندتره. حدود دو مترو بیست. از آجرهای قرمز تمیز شاخته شده. دیوار قشنگیه.
-دوست داری ازش رد شی؟ا
--آره. حتما
-چطوری می ری؟ا
-از کنارش رد می شم
-چرا دوست داری بری اونطرف؟ا
-کنجکاوی
-ا(متعجب و با خودش) کنجکاوی
-می دونی، اگه نبود شاید از همینجا برمی گشتم تو کلبه ولی حالا که هست باید ببینم اونطرفش چه خبره
-خوب تمام شد
-تحلیلش؟ا
-دی سی شو بهت بگم
-چرا؟ می خوام اضافه کنم به متن
- اونایی که می فهمن نیازی به نوشتن تو ندارن. اونایی هم که نه، نباید بفهمن. اصلا
-چرا؟ا
قرار شد سوال نپرسی
-ا(مبهوت) باشه


Saturday, November 18, 2006

یکی اون یکی 2



هفته پیش بود. یکشنبه. تو راه قزوین بودم برای مشورت با استادم در مورد پایان نامه. دقیقا نمی دونم ساعت چند بود. فکر کنم بین 5.30 تا 6.30 بود. دنبال چیزی بودم تا افکارم رو تقدیمش کنl
خورشید بی ادعا بود و آرایش شهوت انگیزی داشت
اون یکی: (چشمان به غروب و اندیشه در شهوت) موافقی فردا با دوربینمون سه تایی بریم شکار غروب
یکی: (چشمان به مسیر و اندیشه در زمان رسیدن به مقصد) آره ولی چه ساعتی؟

Sunday, November 12, 2006

آهار














باقي عكسارو هم اينجا ببينيد

Sunday, November 05, 2006

یکی اون یکی 1




قطعات این پازل از تکه های درهم زندگیم انتخاب شد.جالب اینجاست که

اوایلش بعد از اواسط و اواسطش خیلی بعدتر از اواخرش اتفاق افتاده


اتمام :85.8.8

ساعت: 3.18 بعد از ظهر
یکی: سلام
اون یکی: سلام
یکی: چطوری؟ا
اون یکی: خوب نیستم. سرما خوردم.این دفعه با دفعه پیش فرق می کرد. از گلو شروع شد و همه بدنم و گرفت. نه از سرم. تازه دماغم هم خشک بود
که اینطور. بهتر شدی
آره بابا. از دیروز خیلی بهترم. پریشب تمام تشک و بالش و پتوم عرق مال شده بود. پدرم دراومد. الان هم توی کلم پر از چرکه
چشمات و حرکت می دی سرت درد می گیره؟ا
آره. می گم تو کلم پر از چرکه
تو کلت نیست اگه تو کله باشه می میری
مگه سینوسا تو کله نیستن؟ا
کله همون مغزه. وقتی می گن فلانی بی کلست یعنی بی مغزه نه بی سر
بی خیال بازم کلمه بازی. خداییش حوصله ندارم. مجاری سینوسم سرشار از تری گلیسرید می باشد. خوبه؟ا
ولش کن بابا. خوب دیگه چه خبر؟ا
خبر از دسته تبر
ا(با لبخند)خیلی بی شعوری نمکدون(مشغول اینترنت)ا.
مخلصیم(بعد ازروشن کردن سیگار) تو تا حالا همه روزه هارو گرفتی؟ا
خوب آره یعنی چی؟ انگار بگی هر روز غذا می خوری؟
واجبه؟
والا چی بگم. ترجیه میدم بگیرم تا جای شک و شبهه ای نمونه
ا(با خودش ولی بلند)وای به روزی که پرده ها بر افتد
چیه امام زمان شدی؟ا
نه بابا . توی کلم پر از چرکه. ببخشید. مجاری سینوسم سرشار از تری گلیسرید می باشد
خداییش خیلی مسخره ای
چاکریم
کی قراره این صحبتها تبدیل به جنجال بشه خدا می دونه
آره ایندفعه رکورد زدیم. دو دقیقه و بیست و دو ثانیه گذشت ولی تقریبا مثل آدم با هم برخورد کردیم
راست می گی یا. معلومه که داریم بیراهه می ریم. ما که با هم غریبه نیستیم. موافقی بدون مقدمه بریم سر اصل مطلب
پایم
میدونی مشکل تو چیه؟ا
چیه؟ا
مشکلت بستن دریچه هاست. از خروجی راضی نیستی؟ خوب خنگ خدا ورودی و دستکاری کن. تا حالا پنجره باز کردی؟ا
آره ولی فقط خونه ام سردتر شد.
یادمه یه نفر یه اس ام اس بهم زد که باید برای تومی زد
تیکه ننداز. حرفتو بزن
پاییز می رسد و من نمیدانم هنگام آمدن چلچله هاست یا وقت رفتنشان. می گویند بستگی دارد اهل کدام ولایت باشی
همون یه نفر به من یه اس ام اس دیگه فرستاد که باید برای تو می فرستاد
خوب؟ا
دستانم بوی گل میداد. مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچکس فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم
خوب؟ا
خوب و زهر مار. شاید هردوتا اس ام اس و برای هر دوتامون فرستاده ولی تو اون و دیدی و من اینو.
مثلا جوابمو منطقی دادی
تو چی فکر میکنی؟ا
آخرش تو زندگی هیچی نمیشی؟ا
چرا؟ چون نه بلدم و نه دوست دارم که برای حل زندگی از ماشین حساب استفاده کنم؟ا
تو اصلا فکر می کنی کی هستی؟ فکر می کنی خیلی خاصی؟ فکر می کنی خیلی روشنفکری؟
مهمه؟
میبینی. مثل الان. فقط بلدی با کلمات بازی کنی. وازه بازی. همین
باشه. عصبانی نشو
ده ثانیه سکوت
اون یکی:دوست دارم یکی از متن هام و بخونی.
یکی:باشه. بده
وبلاگمو دیدی؟ا
نه. آدرسش؟ا
ROODSARI.BLOGSPOT.COM—
اولین پستمه.تیترشم شکواییه است
باشه. درمورد چی هست؟ا
شبیه همین صحبتامون یه کم ابلهانست
تو چرا اینقدر از این کلمات استفاده می کنی؟ا
چی بگم. راستی کدوم کلمات؟ا
بی خیل. ابلهانست. دسته تبر. زهرمار.احمقانست. بی شعور
خیلی خوب. تمومش کن
حتما یه دلیلی داره
بابا ریش سفید محل. بابا بزرگ خاندان. بابا پدربزرگ. امروز توهم زدی یا
آره. مثل عکس ورودی قلعه رودخان
ا(با لبخند)ای بی شعور. پس دیدی
ا(با لبخند) دیگه
یه چیزی می خوام بپرسم اگه دوست نداری جواب نده. فقط اگه جواب دادی راستشو بگو. من و نپیچون. باشه؟ا
باشه. بپرس
خیلی تلاش کردی که نشون ندی ولی فهمیدم. امروز پکری. چرا؟
نه. از کجا میگی؟ا
بگو نمیگم. دروغ نگو. خیلی خوب راجع به چی صحبت کنیم؟
ا(پنج ثانیه سکوت به همراه لبخندی تلخ)امروز خیلی شانس آوردم یه قضیه ای بهم خورد. وگرنه آبروم میرفت
نمی پرسم چه قضیه ای ولی چرا ناراحتی؟ا
چی بگم. خوب بهم خورد دیگه
تو که الان می گفتی شانس آوردم بهم خورد
می شه دست از سرم برداری؟ا
وقتی بهم خورد، یعنی اگه بهم نمی خورد بی چاره بودی. شاد باش
ولم کن توروخدا
تو که تا چند دقیقه پیش راجع به باز کردن دریچه ها صحبت میکردی
ا( با تعجب) نه اون و تو گفتی.
نه عزیزم. یکی درمیون بشمار برو بالا. اون جمله مال تو بود. حواست کجاست؟ا
مطمئنی؟ پس چرا من یادم نمیاد؟ا
این از مزایای استفاده از ماشین حسابه. حفظ می کنی. نمی فهمی. حفظیاتم خوب دیگه فراموش میشن
اگر هم من گفته باشم، می دونم اگه بازش کنم تو سردم میکنی
نه بابا . پیشرفت کردی. بر عکس قبلی این یکی مال من بود. تا حالا اینطوری ندیده بودمت
مگه خودت نگفتی که یک فرد یکی نیست. چندین و چندتاست. به تعداد آدمایی که...ا
ا(با تعجب) که اینطور. پس ندیدی. جویدی. آره به این جمله اعتقاد راسخ دارم
ا(با لبخندی تلخ) اگه اعتقاد راسخ داری پس چرا می گی عوض شدی؟ا
سکوت
سکوت
سکوت
اون یکی: کی خوندی؟ اصلا آدرس و از کی گرفتی؟ا
یکی: دیوونه ای؟ شاید ماشین حساب همه جا بدرد نخوره ولی معنیش این نیست که بندازیش دور. با خودت دیدیم. مگه میشه تو ببینی و من نبینم؟ اصلا قبل از نوشته شدن هم می دونستم. هیچ میدونی اینو برای من نوشتی ، شکوائییه رو برای خودت؟ا
سکوت
سکوت
سکوت

موافقی تمومش کنیم؟ا
چرا؟ا
ا( یه کم عصبی) خواهش میکنم تمومش کن
فقط یه سوال دیگه. بعد تمام. باشه؟ا
بپرس
این متن و تو نوشتی. اسم من و گذاشتی اون. خودت و گذاشتی اون یکی. چرا خودت و دوم دیدی؟ا
جدی می گی؟ حواسم نبود
میدونی چند تا از حرفایی که از طرف من نوشتی مال من نیست مال خودته؟ا
ا(با تعجب) کدوماش؟ا
مهمه؟ا
گیجم. گیج. باقیشو بذار برای بعد
تو، تو نیستی. دیوونه تو مایی
ا(با فریاد) تورو خدا
باشه دوست من
ا(آروم)امروز که قرار بود نوشته بشه، چرا اینطوری شد؟ا
بی خیل بابا. بیا بیرون
ا(با لبخند) مسخره
پایه ای بریم سراغ پایان نامه؟ا
پایم. بریم


یه
اعترافم بکنم. اون وسطاش خودمم نمی دونستم الان کدومم

Saturday, November 04, 2006

توریشوم- گیلان









باقي عكسارو اينجا ببينيد

Friday, October 27, 2006

قلعه رود خان




































































































































كليه حقوق مطالب‌‌موجود دراین وبلاگ برای نويسنده‌ محفوظ ‌می‌باشد