Saturday, November 18, 2006

یکی اون یکی 2



هفته پیش بود. یکشنبه. تو راه قزوین بودم برای مشورت با استادم در مورد پایان نامه. دقیقا نمی دونم ساعت چند بود. فکر کنم بین 5.30 تا 6.30 بود. دنبال چیزی بودم تا افکارم رو تقدیمش کنl
خورشید بی ادعا بود و آرایش شهوت انگیزی داشت
اون یکی: (چشمان به غروب و اندیشه در شهوت) موافقی فردا با دوربینمون سه تایی بریم شکار غروب
یکی: (چشمان به مسیر و اندیشه در زمان رسیدن به مقصد) آره ولی چه ساعتی؟

Sunday, November 12, 2006

آهار














باقي عكسارو هم اينجا ببينيد

Sunday, November 05, 2006

یکی اون یکی 1




قطعات این پازل از تکه های درهم زندگیم انتخاب شد.جالب اینجاست که

اوایلش بعد از اواسط و اواسطش خیلی بعدتر از اواخرش اتفاق افتاده


اتمام :85.8.8

ساعت: 3.18 بعد از ظهر
یکی: سلام
اون یکی: سلام
یکی: چطوری؟ا
اون یکی: خوب نیستم. سرما خوردم.این دفعه با دفعه پیش فرق می کرد. از گلو شروع شد و همه بدنم و گرفت. نه از سرم. تازه دماغم هم خشک بود
که اینطور. بهتر شدی
آره بابا. از دیروز خیلی بهترم. پریشب تمام تشک و بالش و پتوم عرق مال شده بود. پدرم دراومد. الان هم توی کلم پر از چرکه
چشمات و حرکت می دی سرت درد می گیره؟ا
آره. می گم تو کلم پر از چرکه
تو کلت نیست اگه تو کله باشه می میری
مگه سینوسا تو کله نیستن؟ا
کله همون مغزه. وقتی می گن فلانی بی کلست یعنی بی مغزه نه بی سر
بی خیال بازم کلمه بازی. خداییش حوصله ندارم. مجاری سینوسم سرشار از تری گلیسرید می باشد. خوبه؟ا
ولش کن بابا. خوب دیگه چه خبر؟ا
خبر از دسته تبر
ا(با لبخند)خیلی بی شعوری نمکدون(مشغول اینترنت)ا.
مخلصیم(بعد ازروشن کردن سیگار) تو تا حالا همه روزه هارو گرفتی؟ا
خوب آره یعنی چی؟ انگار بگی هر روز غذا می خوری؟
واجبه؟
والا چی بگم. ترجیه میدم بگیرم تا جای شک و شبهه ای نمونه
ا(با خودش ولی بلند)وای به روزی که پرده ها بر افتد
چیه امام زمان شدی؟ا
نه بابا . توی کلم پر از چرکه. ببخشید. مجاری سینوسم سرشار از تری گلیسرید می باشد
خداییش خیلی مسخره ای
چاکریم
کی قراره این صحبتها تبدیل به جنجال بشه خدا می دونه
آره ایندفعه رکورد زدیم. دو دقیقه و بیست و دو ثانیه گذشت ولی تقریبا مثل آدم با هم برخورد کردیم
راست می گی یا. معلومه که داریم بیراهه می ریم. ما که با هم غریبه نیستیم. موافقی بدون مقدمه بریم سر اصل مطلب
پایم
میدونی مشکل تو چیه؟ا
چیه؟ا
مشکلت بستن دریچه هاست. از خروجی راضی نیستی؟ خوب خنگ خدا ورودی و دستکاری کن. تا حالا پنجره باز کردی؟ا
آره ولی فقط خونه ام سردتر شد.
یادمه یه نفر یه اس ام اس بهم زد که باید برای تومی زد
تیکه ننداز. حرفتو بزن
پاییز می رسد و من نمیدانم هنگام آمدن چلچله هاست یا وقت رفتنشان. می گویند بستگی دارد اهل کدام ولایت باشی
همون یه نفر به من یه اس ام اس دیگه فرستاد که باید برای تو می فرستاد
خوب؟ا
دستانم بوی گل میداد. مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچکس فکر نکرد که شاید گلی کاشته باشم
خوب؟ا
خوب و زهر مار. شاید هردوتا اس ام اس و برای هر دوتامون فرستاده ولی تو اون و دیدی و من اینو.
مثلا جوابمو منطقی دادی
تو چی فکر میکنی؟ا
آخرش تو زندگی هیچی نمیشی؟ا
چرا؟ چون نه بلدم و نه دوست دارم که برای حل زندگی از ماشین حساب استفاده کنم؟ا
تو اصلا فکر می کنی کی هستی؟ فکر می کنی خیلی خاصی؟ فکر می کنی خیلی روشنفکری؟
مهمه؟
میبینی. مثل الان. فقط بلدی با کلمات بازی کنی. وازه بازی. همین
باشه. عصبانی نشو
ده ثانیه سکوت
اون یکی:دوست دارم یکی از متن هام و بخونی.
یکی:باشه. بده
وبلاگمو دیدی؟ا
نه. آدرسش؟ا
ROODSARI.BLOGSPOT.COM—
اولین پستمه.تیترشم شکواییه است
باشه. درمورد چی هست؟ا
شبیه همین صحبتامون یه کم ابلهانست
تو چرا اینقدر از این کلمات استفاده می کنی؟ا
چی بگم. راستی کدوم کلمات؟ا
بی خیل. ابلهانست. دسته تبر. زهرمار.احمقانست. بی شعور
خیلی خوب. تمومش کن
حتما یه دلیلی داره
بابا ریش سفید محل. بابا بزرگ خاندان. بابا پدربزرگ. امروز توهم زدی یا
آره. مثل عکس ورودی قلعه رودخان
ا(با لبخند)ای بی شعور. پس دیدی
ا(با لبخند) دیگه
یه چیزی می خوام بپرسم اگه دوست نداری جواب نده. فقط اگه جواب دادی راستشو بگو. من و نپیچون. باشه؟ا
باشه. بپرس
خیلی تلاش کردی که نشون ندی ولی فهمیدم. امروز پکری. چرا؟
نه. از کجا میگی؟ا
بگو نمیگم. دروغ نگو. خیلی خوب راجع به چی صحبت کنیم؟
ا(پنج ثانیه سکوت به همراه لبخندی تلخ)امروز خیلی شانس آوردم یه قضیه ای بهم خورد. وگرنه آبروم میرفت
نمی پرسم چه قضیه ای ولی چرا ناراحتی؟ا
چی بگم. خوب بهم خورد دیگه
تو که الان می گفتی شانس آوردم بهم خورد
می شه دست از سرم برداری؟ا
وقتی بهم خورد، یعنی اگه بهم نمی خورد بی چاره بودی. شاد باش
ولم کن توروخدا
تو که تا چند دقیقه پیش راجع به باز کردن دریچه ها صحبت میکردی
ا( با تعجب) نه اون و تو گفتی.
نه عزیزم. یکی درمیون بشمار برو بالا. اون جمله مال تو بود. حواست کجاست؟ا
مطمئنی؟ پس چرا من یادم نمیاد؟ا
این از مزایای استفاده از ماشین حسابه. حفظ می کنی. نمی فهمی. حفظیاتم خوب دیگه فراموش میشن
اگر هم من گفته باشم، می دونم اگه بازش کنم تو سردم میکنی
نه بابا . پیشرفت کردی. بر عکس قبلی این یکی مال من بود. تا حالا اینطوری ندیده بودمت
مگه خودت نگفتی که یک فرد یکی نیست. چندین و چندتاست. به تعداد آدمایی که...ا
ا(با تعجب) که اینطور. پس ندیدی. جویدی. آره به این جمله اعتقاد راسخ دارم
ا(با لبخندی تلخ) اگه اعتقاد راسخ داری پس چرا می گی عوض شدی؟ا
سکوت
سکوت
سکوت
اون یکی: کی خوندی؟ اصلا آدرس و از کی گرفتی؟ا
یکی: دیوونه ای؟ شاید ماشین حساب همه جا بدرد نخوره ولی معنیش این نیست که بندازیش دور. با خودت دیدیم. مگه میشه تو ببینی و من نبینم؟ اصلا قبل از نوشته شدن هم می دونستم. هیچ میدونی اینو برای من نوشتی ، شکوائییه رو برای خودت؟ا
سکوت
سکوت
سکوت

موافقی تمومش کنیم؟ا
چرا؟ا
ا( یه کم عصبی) خواهش میکنم تمومش کن
فقط یه سوال دیگه. بعد تمام. باشه؟ا
بپرس
این متن و تو نوشتی. اسم من و گذاشتی اون. خودت و گذاشتی اون یکی. چرا خودت و دوم دیدی؟ا
جدی می گی؟ حواسم نبود
میدونی چند تا از حرفایی که از طرف من نوشتی مال من نیست مال خودته؟ا
ا(با تعجب) کدوماش؟ا
مهمه؟ا
گیجم. گیج. باقیشو بذار برای بعد
تو، تو نیستی. دیوونه تو مایی
ا(با فریاد) تورو خدا
باشه دوست من
ا(آروم)امروز که قرار بود نوشته بشه، چرا اینطوری شد؟ا
بی خیل بابا. بیا بیرون
ا(با لبخند) مسخره
پایه ای بریم سراغ پایان نامه؟ا
پایم. بریم


یه
اعترافم بکنم. اون وسطاش خودمم نمی دونستم الان کدومم

Saturday, November 04, 2006

توریشوم- گیلان









باقي عكسارو اينجا ببينيد

كليه حقوق مطالب‌‌موجود دراین وبلاگ برای نويسنده‌ محفوظ ‌می‌باشد