Tuesday, May 01, 2007

يكي اون يكي 9

اون يكي: فربد خوبه؟

يكي: فربد نه رامبد.

اون يكي: تو كه مي دوني كيو مي گم ديگه چه فرقي مي كنه؟

يكي: تو دوست داري اسمتو عوضي بگن؟

- والا اگه منظورش منم نمي دونم فرقش چيه؟ زبان براي راحتي اختراع شد ولي بعضي موقع خودش مشكل سازه.

- مثل اتوبان همت كه براي حل ترافيك كلنگش خورده ولي خودش عامل ترافيك شده؟

-(با لبخند) آره بامزه

- آره . رامبد خوبه. چطور؟

- هيچي. يه دفعه يادش افتادم. بي هوا...خيلي آرومه.

- آره

- چرا؟

- نمي دونم. ظاهرا كه پر و فهميده است. شايد اهل خودنمايي نيست.

- شايد

- چرا شايد؟ چرا با اون لحن؟

- آخه اونايي هم كه چيزي براي گفتن ندارن سكوت براشون بهترين راه خود نماييه.

- چرا تو اينقدر بد بيني؟

- منظورت واقع بينه؟

- نه. بدبين.

- چون تو خيلي ساده اي. منم اينطوري نباشم كه دو روزه قورتت ميدن.

- (شاكي و با لحني مسخره) همه بر مي گرده به من. به تو هيچ ربطي نداره. تو فرشته اي.

- چي بگم.

- (سكوتي كه از رضايت نبود)

- شايد اينطوري بهتر همديگرو بفهميم...

- ( در سكوت توجهشو جمع كرد)

- (انگشتشو بالا برد) به نظرت آسمون صافه يا ابري؟

- (به بالا نگاه كرد ولي ظاهرا هنوز شاكي بود)

- اينقدر دلخور نباش. معذرت. جوابمو بده.

- داشتم به همين فكر مي كردم. نمي دونم.چند بار ديگه هم انطوري بوده.

- خوب صافه يا ابريه؟

- نمي دونم. شك دارم. تو مي دوني؟

- آره.

- خوب صافه يا ابريه؟

- معلومه. ابريه.

- از كجا معلومه؟

- چون شك داري كه صافه يا نه.

پنج ثانيه سكوت

يكي: آخه چرا؟

اون يكي: چون آسمون صاف اونقدر واضحه كه هيچوقت شك نمي كني
.
يكي: (سكوت)...
.
اون يكي: مطمئن نيستم كه ابريه ولي مطمئنم كه صاف نيست. پس حتما ابريه.

يكي: دفعات قبلي هم همگي ابري بودن.

اون يكي: حالا قبول داري كه ساده اي؟

يكي: چه ربطي داره؟
.
...

كليه حقوق مطالب‌‌موجود دراین وبلاگ برای نويسنده‌ محفوظ ‌می‌باشد